اختلال شخصیت مرزی (BPD) با چند مشکل مختلف فکری مرتبط است. این مشکلاتِ شناختی اغلب بر علائم دیگری از جمله مشکلات مرتبط با روابط اجتماعی، ناپایداری عاطفی و رفتارهای تکانشی تاثیر می گذارند. ازین‌ رو برخی از شیوه های درمانی اختلال مرزی در پرداختن به این مشکلات فکری متمرکز هستند.

خیال پردازی پارانوئیدی

بسیاری از افراد مبتلا به BPD بدگمانی پارانوئیدی[۱] را به عنوان بخشی از اختلال خود تجربه می کنند؛ آن‌ها فکر می کنند که دیگران قصد دارند که به آن‌ها آسیب برسانند، بدون این که اساس واقعی داشته باشد. بیشتر مبتلایان به اختلال مرزی در تجربه های خود از حالت پارانویا، علائمی گذرا و نه تمام وقت را تجربه می‌کنند که در شرایط استرس زا رخ می‌دهد. خیال پردازی های مزمن پارانوئیدی، باورهای غلطِ طولانی مدت و بی‌تغییر، مبنی بر اینکه دیگران قصد آسیب زدن به شما را دارند، ممکن است نشان‌دهنده یک اختلال روانی مانند اسکیزوفرنی باشند. این بدگمانی می‌تواند عارضه ای تضعیف‌گر باشد و باعث شود فرد دارای اختلال مرزی حتی با دوستان، همکاران و خانواده به طور مداوم احساس تهدید کند.

تفکر دو قطبی (سیاه یا سفید)

همچنین افراد دارای اختلال شخصیت مرزی گرایش به افراط و تفریط در تفکرات خود دارند، پدیده‌ای به نام "تفکر دو قطبی"[۲] یا "تفکر سیاه یا سفید". این افراد اغلب برای درک و شناخت پیچیدگی های افراد و موقعیت‌ها، تلاش می‌کنند و قادر به تشخیص آن نیستند که این ویژگی ها غالبا نه بسیار عالی و نه بسیار بد هستند، بلکه چیزی بین این دو اند. این امر می‌تواند منجر به "دوپاره‌سازی[۳]" شود که به ناتوانی در حفظ مجموعه‌ای منسجم از باورها و تفکرات در مورد خود و دیگران اشاره دارد.

به دلیل این الگوهای افراطی تفکر، افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی مستعد لغزش از یک طرف به سمت مخالف در تفکر خود هستند. برای مثال، آن‌ها ممکن است یک روز فکر کنند که همسرشان بهترین و دوست داشتنی ترین فرد در دنیا است و روز بعد فکر ‌کنند که او شرور، نفرت‌انگیز و پر از حقارت است. این نوع تفکرات می‌تواند به توانایی آن‌ها برای حفظ روابط بین فردی و نحوه تعامل آن‌ها با دیگران آسیب برساند.

 گسستگی

یک الگوی مشکل‌زای فکری دیگر که در مبتلایان به اختلال مرزی رخ می‌دهد، کم‌تر با محتوای تفکر، یعنی آنچه که این افراد در مورد آن فکر می‌کنند، سر و کار دارد بلکه مربوط به فرآیند ادراک است. گسستگی[۴] یک نشانه رایج در BPD است که شامل احساس "مسخ شخصیت"[۵]، بی‌حسی، و یا جدا بودن از بدن و تجربیات روانی شناختی فرد است.

دوباره باید تاکید کرد که در اکثر افراد دارای اختلال شخصیت مرزی، نشانه‌های گسستگی تحت شرایط استرس‌زا رخ می دهند. برخی از متخصصان بر این باورند که گسستگی در واقع راهی برای مقابله با شرایط بسیار احساسی با "خاموش سازی احساسات"[۶] یا جدا شدن از آن وضعیت است. این فاصله ایجاد شده می‌تواند باعث شود که این افراد خطرات بیشتری را متوجه خود کنند، چرا که نسبت به موقعیت بوجود آمده حس و ارتباطی ندارند.

چگونه درمان های BPD به مشکلات مربوط به تفکر رسیدگی می کنند

بیشتر روان‌درمانی های مربوط به اختلال مرزی شامل راهبردهایی برای رسیدگی به مشکلات فکری که از جنبه های BPD به حساب می آیند، می باشند. برخی از درمان‌ها، این پیگیری را به طور غیرمستقیم با کار بر روی مشکلات رابطه ای انجام می‌دهند، درحالی که روان‌درمانی انتقال‌محور[۷] و برخی روش‌های دیگر سعی در مداخله مستقیم در تغییر افکار و الگوهای فکری دارند.

به عنوان مثال، در روش رفتاردرمانی دیالکتیکی[۸] (DBT)، مراجعین مهارت‌های پایه ای را می‌آموزند، که می‌تواند به آن‌ها کمک کند تا بر گسستگی های رخ داده غلبه کنند.

در طرحواره درمانی[۹]، مراجعه کنندگان ریشه یابی طریقه تفکر خود را می‌آموزند (برای مثال، بسیاری از مبتلایان BPD از محیط‌های کودکی ای می‌آیند که ممکن است الگوهای تفکر دوقطبی را رواج داده باشند). سپس با همراهی درمانگر و نیز به تنهایی، برای شناختن ناهنجاری های موجود در طرز تفکر خود و تغییر این نوع الگوها کار می کنند.

[۱] Paranoia
[۲] Dichotomous (Black or White) Thinking
[۳] Splitting
[۴] Dissociation
[۵] Depersonalization
[۶] The Shutdown Dissociation
[۷] Transference-Focused Therapy
[۸] Dialectical behavior therapy (DBT)
[۹] Schema-Focused Therapy